فاشیستهای و نئونازیهای اروپایی به سمت سوریه سرازیر شدهاند و شانه به شانه نیروهای رژیم سوریه، حزب الله لبنان و سپاه قدس در حال مبارزه با انقلاب مردم سوریه میجنگند. اما حضور این گروههای فاشیتی در کنار کسانی که مدعی «دفاع از اسلام و سرزمین فلسطین» در برابر «امپریالیسم غرب» و «نژادپرستی اروپاییان» هستند چه معنایی میتواند داشته باشد؟
«لیلا شروم» از اعضای «شبکه مشترک بینالمللی التحریر»{۱} در مقالهای روشنگر به نام تعدادی از این گروههای و سازمانهای راستگرای افراطی و فاشسیتی اروپایی که علنا از دولت سوریه حمایت میکنند اشاره میکند، از جمله «جبهه ملی» در فرانسه، «فورتزا نووا» و «کازاپوند» در ایتالیا، «طلوع طلایی» و «نیلوفر سیاه» در یونان، «حزب جبهه ملی بریتانیا» در بریتانیا و «باززایی ملی لهستان»، «فالانگا»، «فالانژها» و «همه جوانان لهستان» در لهستان. گروههای نامبرده شده تا کنون با روشهای مختلفی از جمله اعلام راه اندازی راهپیماییهایی به نفع حکومت اسد، جمعآوری کمک نقدی و فرستادن جنگجو به خاک سوریه از رژیم این کشور حمایت کردهاند. بنا بر اخبار رسیده به نامه شام گروههای نئونازی اکراین و برخی دیگر از کشورهای شرق اروپا نیز به صورت نمادین از رژیم سوریه حمایت کردهاند، اما در مورد جزئیات و سایر ابعاد پشتیبانی آنها از رژیم اسد اطلاعی در دست نیست.
سال گذشته یکی از اعضای گروه فاشیستی «نیلوفر سیاه» (Mavros Krinos) در یونان طی مصاحبهای{۲} فاش کرد که این گروه نهچندان شناخته شده به سوریه تعدادی نیرو فرستادهاست و این نیروها که تعدادشان به یک جوخه نظامی بالغ می شود در بهار 2013 پابهپای حزبالله و نیروهای ارتش سوریه در درگیریهای خونبار قصیر در نزدیکی شهر حمص جنگیدهاند. او بعلاوه مدعی شد «هزاران روس، اکراینی و لهستانی» از گروههای فاشیستی خود را «آماده جنگ در کنار برادران ارتشی سوری و همینطور شیر سوریه [بشار اسد] اعلام کردهاند.» هنگامی که از وی پرسیده شد آیا در هیچ درگیری مشابه دیگری در کزوو، افغانستان یا عراق این گروه اقدام به اعزام نیرو کردهاست یا نه، سخنگوی «نیلوفر سیاه» پاسخ منفی داد.
بر اساس گزارشها فاشیستهای اروپایی برای مبارزه، اغلب به ارتش یا به «کمیته مردمی» میپیوندند؛ این کمیته از شبهنظامیان وابسته به حزب بعث تشکیل میشود که به لحاظ سازماندهی و تسلیحات تحت حمایت حکومت سوریه هستند. میزان خشونت، قساوت و تعصبات مذهبی در میان جنگجویان این کمیته – که گفته میشود توسط نیروهای سپاه قدس و حزبالله{۳} تعلیم دیدهاند- به حدی است که مردم بیش از نیروهای ارتش سوریه از آنها وحشت دارند. در مصاحبه بالا اما، سخنگوی «نیلوفر سیاه» نیروهای حزبالله را قهرمان توصیف میکند.
تعدادی دیگر از گروههای راست افراطی و فاشیست اروپایی نیز اخیرا تحت عنوان «اعلام همبستگی» با دولت سوریه و در غالب یک «هیئت حقیقت یاب» به این کشور سفر کردند. بسیاری از این گروهها اعضای گروه بزرگتری به نام «جبهه همبستگی اروپا» هستند که چندین دیدار اینچنینی از سوریه را در سال میلادی گذشته برگزار کرد.
به عنوان نمونه در ژوئن 2013 هیئتی اروپایی از سیاستمداران راست افراطی با حمایت و همکاری حکومت سوریه به دمشق سفر کردند. نیک گریفین، رهبر حزب ملی بریتانیا (BNP) که در این هیئت حضور داشت اعلام کرد که گذشته از «انفجارهای موردی» اوضاع زندگی در دمشق عادی است. وی همچنین از حزبالله لبنان بابت نقشش در حمایت از حکومت سوریه تقدیر کرد {۴} .
فالانژهای لهستان نیز در «هیئت همبستگی » فوق حاضر بوده و با نخست وزیر و وزیر امور خارجه این کشور در دمشق دیدار کردند. این هیئت همچنین در بیروت با نمایندگانی از حزب سوسیالیتی ملی سوریه دیدار کردند، حزبی که نیروهای آن در کنار نیروهای رژیم سوریه و حزبالله لبنان در در این دو کشور در حال مبارزهاند.
هرچند بعضی از این گروههای راستگرای افراطی پیش از این نیز جزو حامیان رژیم سوریه به حساب میآمدهاند برخی دیگر از آنها اخیرا و پس از آغاز انقلاب سوریه در سال 2011 به صف پشتیبانان حکومت این کشور پیوستهاند. شروم در مقاله خود این پدیده عجیب را به چند عامل مربوط میشمرد:
عقاید ضدامپریالسیتی این گروههای راست افراطی و مخالفت آنها با جهانی شدن؛ به این معنی که این گروهها بر این باورند که رژیم اسد در حال جنگ با امپریالیسم آمریکاست.
اندیشههای یهودستیزانه؛ چون اعضای این گروههای راست گرا تصور میکنند اسد در حال مبارزه با دشمن قدیمی آنها اسرائیل است.
اسلامهراسی؛ به این دلیل که آنها همه دشمنان اسد را تندروهای اسلامگرا میشمرند.
و در آخر ضدیت با مهاجران و پناهندگان، زیرا گزوههای راست افراطی از افزایش تعداد مهاجران مسلمان و عرب در اروپا وحشت دارند و تاکنون بارها اقدام به اعتراض به پذیرش مهاجران توسط دولتها و حتی آزار مهاجران کردهاند.
شرومز در ادامه مقاله خود چنین مینویسد: «همه انگیزههای بالا به وضوح دلایلی نامعتبر و غیرقابل استناد دارند و فقط و فقط به حاکم شدن گفتمان مورد نظر حکومت سوریه کمک میکنند. صرفنطر از انگیزههای نژادپرستانهی بالا، برخی از گروههای چپگرای اروپایی نیز در مورد سوریه تصور و موضعی مشابه راستگرایان دارند».
به عوامل نامبرده شده توسط شرومز، عامل دیگری را نیز میتوان افزود؛ به نظر میرسد ذهنیت و طرز فکر گروههای فاشیستی اروپا مشابه به جهانبینی رژیم سوریه، سپاه پاسداران و حزبالله لبنان شباهت قابل توجهی دارد. همه گروههای نامبرده شده خود را برتر و ایدئولوژی خود را – که در اغلب موارد ریشه های نژادی و اسطورهای دارد- خیر مطلق میدانند و در صورت لزوم هرکسی که در چارچوب ذهنیشان پستتر باشد را به سادگی و به هر وسیله و روشی قلع و قمع میکنند. به عنوان مثال گروههای فاشیستی و نئونازی اروپایی از حامیان استفاده مجازاتهای جسمی و اعدام در سیستم قضایی هستند، با قوانین ضد تبعیض در اروپا مخالفند و معتقدند پذیرش مهاجر باید متوقف شود. رژیم ایران و دستپروردگانش (مانند حزبالله) نیز در حرف و عمل شیوههای مشابهی را به کار میگیرند و تنها قربانیان متفاوتی دارند، مانند زنان، سنیها، عربها، کوردها، مخالفان سیاسی و غیره. به جز تفاوت موجود بین قربانیان این گروهها، حکومت ایران و حزبالله نیز مانند فاشیتها به اعمال خشونت شدید در هنگام لزوم معتقدند و برای دستیابی به اهدافشان از خونریزی ابایی ندارند. شاید همراهی این دو گروه دوشادوش هم و علیه انقلابی مردمی که خواستهای جز آزادی و حقوق شهروندی ندارد چندان هم عجیب نباشد.
پانویسها:
http://tahriricn.wordpress.com/2013/12/11/syria-who-are-assads-fascist-supporters/.
http://glykosymoritis.blogspot.ro/2013/09/syria-greek-nationalist-socialists-that.html.
اصل مصاحبه به زبان یونانی را میتوانید اینجا پیدا کنید: http://tinyurl.com/lffdhrx.
http://www.theguardian.com/politics/2013/jun/11/bnp-nick-griffin-syria-assad